[ بازدید : 82 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما : ]
[ جمعه 15 خرداد 1394 ] [ 23:13 ] [ admin ]
[ ]
گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد...
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم...
آنجا که چای ات سرد می شود
و دلت گرم
"خانه مادر است"
در مقابل خیالم هنوزم قامت دارم
به ادعا کردنم هنوزهم عادت دارم
شاید ندانی یک عمر با خیالت زندگی کرده ام
ولی من هنوزهم از دل دوست دارم ...
همچون دخترکی لجباز
پا به زمین می کوبد
تو را میخواهد
فقط "تـــــــــــــــــــــــو" را
آدم برفی از خجالت آب شد...
وقتی که دید....
کودک گرسنه ای به هویج دماغش زل زده ...
كه در نهايت دلتنگي
نمي توانيم آنها را در آغوش بگيريم
بدترين اتفاق شايد همين باشد